Tuesday, 31 December 2024


 شعر – درباره رنج زنان و دعوت به عدالت


در آسمان نگاهش، غمی کهنه جاری است،

قصه‌ی تلخ زخم‌ها، بی‌شمار و تکراری است.

در سایه‌های شب‌ها، دلی بی‌صدا شکست،

زنی که آه می‌کشد، بی‌آنکه کس خبر دهد.


دستان پینه‌بسته‌اش، قصه‌ها نگفته‌اند،

چشمان بی‌قرار او، رازها نهفته‌اند.

دیوارها شنیده‌اند، سکوت سردش را،

اما جهان گذر کند، بی‌آنکه بشنود صدا.


آزار را نمی‌خواند، کتاب سرنوشت،

اما ورق ورق شده، فریادهای سر به پشت.

زنی که زیر آوار، زخم نگاه‌ها نشست،

اما به صبح می‌رود، با آفتاب در دست.


چرا زنی چنین شود، در خاک و خون رها؟

چرا صدای ناله‌اش، خاموش شد به ما؟

زمین که جای مهر بود، برای روح زن،

چگونه سرد شد چنین، از ظلم مرد و تن؟


بیا که دست هم دهیم، این قصه را رقم زنیم،

برای زن، برای نور، برای عشق و شور.

صدای زن، صدای ما، سکوت را شکست،

تا روزی که عشق ما، زخم‌ها را ببست.


زمین اگر پر از گل است، به لطف دست زن،

نگذاریم که بشکند، این شاخه‌ی سخن.

جهان به مهر زن بماند، به لبخند امید،

که صلح در نگاه او، همیشه آفرید.



No comments:

Post a Comment

 بررسی تاثیر تحریم های بین المللی بر حقوق اقتصادی و اجتماعی ملت ها تحریم های بین المللی به عنوان ابزاری برای اعمال فشار سیاسی و ،اقتصادی تاث...